چلیپا
این وبلاگ ترکیبی از دلنوشته های خودم و مطالبی در رابطه با موضوعات مورد علاقه و جذاب برای خودم می باشد.
نويسندگان


موضوعات مرتبط: درس زندگی ، ،
برچسب‌ها:
[ جمعه 27 ارديبهشت 1398برچسب:ظاهر,مهربانی,صداقت,متن زیبا, ] [ 9:54 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، ، درس زندگی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 17 تير 1396برچسب:چی مینویسی برام؟,متن زیبا,قلم و کاغذ, ] [ 8:8 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 14 تير 1396برچسب:حس و حال,متن زیبا,احسان صادقی, ] [ 13:2 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، پیامک ، دوستانه ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 26 اسفند 1395برچسب:لذت داشته ها,متن زیبا,عکس, ] [ 13:20 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 30 اسفند 1395برچسب:سال نو,متن زیبا,اتمام سال, ] [ 13:45 ] [ رهگذر ]

دروغ بگو تا باورت کنند
آب زیر کاه باش تا بهت اعتماد کنند
بی غیرت باش تا آزادی حس کنند
خیانت هایشان را نادیده بگیر تا آرام باشند
کذب بگو تا عاشقت شوند
هرچه نداری بگو دارم
هرچه داری بگو بهترینش را دارم
اگه ساده ای  ، اگه راستگویی ، اگه باوفایی ، اگه با غیرتی
اگه یکرنگی بدان که همیشه تنهایی رفیق …


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 26 بهمن 1395برچسب:یکرنگی,متن زیبا,تنهایی, ] [ 10:28 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 7 دی 1395برچسب:غم,عبور,متن عرفانی,متن زیبا, ] [ 11:23 ] [ رهگذر ]
سلام خوبی؟منو میشناسی؟من همونم که تورو همیشه اذیتت میکنم همون که میگه خیلی دوست داره اما اذیتت میکنه ها!!!چرا دیگه حالمو نمی پرسی میدونم باهام قهری اما بذار یه چیزی بگم میدونم ناراحتت میکنه اما توبزرگی مثل من قلبت کوچیک نیست که زود ترک برداره!!!

صبح که از خواب بیدارشدم رفتم ملاقات خودم جلوی اینه چقدر لاغر چقدر رنگ پریده چقدرتنهاو چقدر سرگردان ازخودم وحشت کردم زود خودمو کنار کشیدم قلبم تندتند میزد نه من اینو نمیشناسمش تو میشناسیش؟

خدایــــا چقدر تنش زخمی چرا؟

خدایـــا مگه این بنده تو نیست چرا اینقدر تنهاست؟

خدایا چه وحشی اینجوری ناامید وسرگردونش کرده؟

خدایا اونی که الان ایننقدرداغونش کرده کجاست؟

خدایـــــــا این ادمت خیلی تنها وخسته ست نگاهش کن پرا بغض هایه که تمومی نداره خدایااگه بدم یا بدی کردم منوببخش بذار سرمو بذارم روشونه مهربونتو اشک بریزم اندازه تما م لحظه های زجراور زندگیم خدایا دلتنگتم دلم شکسته بیا ببرش پیش خودت من بدم اما تو که خوبی مهربونی نگاش کن دیگه حتی توان گریه کردنم نداره فکر کنم دیگه وقتش ببریش پیش خودت!!!

راستی اون منتظرت میمونه ها!!!


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 5 آذر 1395برچسب:نامه,خدا,متن زیبا,متن زیبا, ] [ 8:56 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 1 آذر 1395برچسب:متن زیبا,خسرو شکیبایی,برخی آدمها, ] [ 14:53 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 27 آبان 1395برچسب:فاصله,حرف,عمل,متن مذهبی,متن زیبا, ] [ 19:7 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: درس زندگی ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 26 مرداد 1395برچسب:درک کردن,عوض شدن,جدا کردن مسیر,متن زیبا,عکس نوشته, ] [ 10:23 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 11 فروردين 1395برچسب:متن ادبی,مادر,روز مادر,عکس,متن زیبا, ] [ 7:38 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 7 فروردين 1395برچسب:یاد گرفتم که,عکس,متن زیبا,4 درس برای زندگی, ] [ 8:24 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، درس زندگی ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 5 فروردين 1395برچسب:آلرژی,خوب بودن,زیاد,زیادی بودن,متن زیبا,عکس, ] [ 18:19 ] [ رهگذر ]

سکوت گورستان را می شنوی؟!

دنیا ارزش دل شکستن را ندارد!

می رسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...

خاک آنتن نمی دهد، که نمی دهد!

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ که ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ می کند ...

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ...

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ کشیده ای؟!

ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ...

ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ بکش ...

ﻋﻤﯿﻖ ...

عشق ﺭﺍ ...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ...

بودن را ...

ﺑﭽﺶ ...

ﺑﺒﯿﻦ ...

ﻟﻤﺲ کن ...

ﻭ ﺑﺎ تک تک ﺳﻠﻮل هایت لبخند بزن ...

انسان ها آفریده شده اند؛

که به آنها عشق ورزیده شود ...

اشیاء ساخته شده اند؛

که مورد استفاده قرار بگیرند ...

دلیل آشفتگی های دنیا این است؛

که به اشیاء عشق ورزیده می شود

و انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند!

 

«نلسون ماندلا»

 


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 22 بهمن 1394برچسب:دنیا,متن زیبا,متن ادبی, ] [ 19:26 ] [ رهگذر ]

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮐﻔﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ

ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺯﺩ

ﺧﺮﯾﺪﻣﺶ !!

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ،ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ...!

ﻣﺪﺗﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ .


ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺮﺍﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻤﺶ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺫﯾﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ

ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ...

ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ،

ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ !

ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ .

ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺳﺎﯾﺰ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ

ﺩﺭﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻤﺶ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ !

ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﻧﻤﻮﻧﺪ ﺟﺰ

ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...

ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﻧﺪ !

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﺸﻮﻥ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺰ قلبتون ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻥ

ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘشون ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشی

ﺁﺧﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺯﺧﻤﺎﺷﻮﻥ ﺑﺠﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ....


موضوعات مرتبط: پیامک ، ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 2 بهمن 1394برچسب:کفش,قشنگ,آدم,متن زیبا,متن ادبی, ] [ 10:16 ] [ رهگذر ]

 

باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او بلکه همچنین به خاطر حراست از شأن و منزلت خود! هیچ چیز به اندازه ی زن شوریده حال و دیوانه؛ بی جاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می کند شهره ی آفاق است. جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می کند. به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.

مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می کنند و نه به دلیل قدرت او.

(منبع: کتاب زن بودن، تونی گرنت)


موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 30 دی 1394برچسب:برخورد,جنگیدن,زن,مرد,متن زیبا,تونی گرنت,کتاب, ] [ 10:12 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:امام حسین,محرم,متن زیبا, ] [ 11:14 ] [ رهگذر ]
یا علی ای اسدالله الغالب، ای زاده کعبه، ای تو کفو زهرای اطهر، پیروز بر خصم کافر؛ بَرکَنی از بُن به هنگام خیبر بساطِ ستم گر. و در آن هنگام که در صحرای عطش گرفته؛ در جحفه ندای رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم- بلند شد که: ایها الناس اُجیبوا داعی الله أنا رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم– و در غدیر خم مرکب ها و زنان و مردان متوقف شدند و فرمان داد آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر و عمار( که یاران مهدی اند) سایه ساری بسازند و منبری آماده کنند.
رسول خدا– صلی الله علیه و آله و سلم- دستش را بالا گرفت و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. و خدایا دوست بدار هر که علی رادوست دارد، و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد. و آن امین وحی دو گوهر نایاب کتاب و عترتش را به مردم سپرد.

آن کور دِلان بد نیّت با رنگ نیرنگ تهنیت گفتند. امّا از همان اوان بخل و کینه ورزیدند و در آن گاه که از کردار پلیدان کافر، آسمان می خروشید و زمین بناله وفغان افتاد که همسرت دخت نبی به میان شقاوت؛ و تو یکتا امیر به سکوت؛ در احاطه دون صفتان! و در آن زمان که بغضِ گلویت به چاه منعکس می شد. و به وقت ماه خدا و تو در محراب نمار؛ یکی از منفورترینان عرش خدا، مدار وجود را لرزاند. تنها تو امیر بودی، هستی و خواهی بود .

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 10 مهر 1394برچسب:یا علی,غدیرخم,متن ادبی,متن زیبا, ] [ 8:32 ] [ رهگذر ]

امروز عید قربان است. امروز ابراهیم، دستان جوان اسماعیل را در دست گرفته و با گام‏های استوار، به سمت قربانگاه پیش می‏رود. گام‏های ابراهیم، سرعت می‏گیرد و قلب سپید فرشتگان در سینه می‏لرزد. ابراهیم امروز بر تمام محبت و عاطفه پدری خنجر کشیده است، تا توحید را با ریختن خون گلوی اسماعیل، تقدیس کند. فرشتگان، حیران مانده‏اند و از هم‏دیگر می‏پرسند: خدایا! این چگونه تقدیسی است؟! فرشتگان نمی‏دانند که:
«آن کس که تو را شناخت جان را چه کند     فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهان را بخشی     دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟»
امروز ابراهیم، آیین جنون را بنیان می‏نهد و خون و جنون، همرنگ‏اند و همزاد.
ابراهیم، دریافته بود که «گل سرخ توحید را تیغ، نگاهبان است.»
گاهی خورشید توحید، چنان در خزان خرافه و اوهام غروب می‏کند که تنها سرخی شفق، رنگ از چهره آن می‏تواند بشوید و تابش و درخشش آن را دوباره به ما بازگرداند.
سال‏ها بعد، فرزند دیگری از تبار گل سرخ، به نگاهبانی توحید پرداخت.
سال‏ها بعد، حسین علیه‏السلام چون ابراهیم احساس کرد که تیغ توحید، دیگر آن جوهر و برندگی را از دست داده است و در هجوم جهل و خرافات خمیده شده است.
حسین علیه‏السلام ، احساس کرد که دیگر تیغِ توحید آن جوهر محمدی را ندارد تا پرده‏های جهالت ابوجهل‏ها و تارهای عنکبوتی ابوسفیان‏ها را از هم بدرد.
حسین علیه‏السلام ، احساس کرد که دیگر تیغ توحید از هیبت ذوالفقاری باز مانده است و بت‏ها و خیبرها، سنگ به سنگ و دیوار به دیوار در اطراف مکه قد کشیده‏اند.
حسین، با گلستانی از گل‏های محمدی به پا خاست؛ تا با ریختن قطرات خون، تیغ توحید را درخشان کند و بت‏ها را از حریم کعبه فرو ریزد و خیبرهای شرک و فساد را ویران کند.
حسین علیه‏السلام ، با فوجی از اسماعیل، حج را ناتمام رها کرد و به سمت «منا»ی تازه رهسپار شد. نام دیگر این منا، «کربلا»ست.
سلام بر حسین علیه‏السلام که وارث خون اسماعیل است.
سلام بر ابراهیم و سلام بر اسماعیل.


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 2 مهر 1394برچسب:عید قربان,متن ادبی,متن زیبا, ] [ 10:0 ] [ رهگذر ]

امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.


موضوعات مرتبط: ادبی ، داستان ، درس زندگی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ شنبه 21 شهريور 1394برچسب:متن آمورنده,متن عاشقانه,متن زیبا,تاریخ مصرف عشق, ] [ 12:21 ] [ رهگذر ]

.

حـــــرم كه باشی…

بـــــــاران هـم كه ببارد…

نــور علی نــور می شود هوای دلتــــــــ…

كافیستــــــ بایستی مقابل گنبــد

ورودی صحـــن گوهــرشاد…

سرتــــــ را بالا بگیری و هـی نگاه كنی و

هی بـــــاران ببارد و هـی خیــــس شود نگاهتــــــ…

كافیستــــــ بـــــاران حایل شود میان نگاه تـــــو و گنبـد زرد طــــلا


موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 4 شهريور 1394برچسب:حرم,باران,متن زیبا,امام رضا, ] [ 8:14 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 3 شهريور 1394برچسب:کلیسا,طوس,نقاره خانه,امام رضا,متن زیبا, ] [ 19:30 ] [ رهگذر ]

وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد، باز هم برتر بودن مردانه ی پسرم را به او یادآوری کردم ...

وقتی که حجاب را به دخترم آموختم اما عفاف را به پسرم نیاموختم، به پسرم یاد دادم که نجابت فقط مخصوص زن است ...

وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم اما به پسرم اجازه دادم که  آخر شب به خانه برگردد، به پسرم آموختم که برخلاف خواهرش می‌تواند خطا کند ...

وقتی که عشق ورزیدن را در دخترم گناه کبیره دانستم اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده، در واقع هوسباز بودن را به پسرم آموختم ...

وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو و صبور و فداکار باشد ... اما به پسرم فقط یاد دادم که قدرتمند باشد، در واقع نام خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را ...

وقتی ...

آری، من هم مقصرم که وظیفه ی مادری خود را در حق خودم و زنان جامعه ام به درستی انجام ندادم ...

من هم مقصرم که به جای اصلاح خودم فقط به جامعه ام انتقاد کردم ...


موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 مرداد 1394برچسب:دختر,پسر,دوستی,رابطه,متن زیبا, ] [ 9:32 ] [ رهگذر ]

یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .

 گفتگو با خدا

آرزویت را برآورده میکند، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .

 گفتگو با خدا


موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 22 تير 1394برچسب:جملات زیبا,متن زیبا,خداوند, ] [ 17:15 ] [ رهگذر ]

یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .

گفتگو با خدا

آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .


موضوعات مرتبط: پیامک ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ یک شنبه 23 فروردين 1394برچسب:گفتگو,متن زیبا,خدا,پیامک,sms, ] [ 11:32 ] [ رهگذر ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب